تعداد صفحات: 160
قطع: رقعی
شابک: 7-762-471-964
نوبت چاپ: نهم
قیمت: 25,000 ریال
شمارگان: 2200
نمای میانی: مریم امجدی این روزها در میان ما نیست و چندی پیش از بین ما پر کشیده است. این راوی دفاع مقدس، یکی از دختران شجاع خرمشهری است که در شهریور 59 و در آغاز هجوم دشمن به کشورمان تنها 17 سال داشت، اما در برابر دشمن بعثی ایستاد و با شروع تهاجم به شهر دلاور خرمشهر، در مشاغل مختلفی چون امدادرسانی و نگهبانی انبار مهمات مسجد جامع خرمشهر خدمت کرد. او در این مدت، گاهی به خط مقدم جبهه نیز رفت.
امجدی در سال 1390 در حالی که فقط 48 سال داشت، دار فانی را وداع گفت.
نمای دور: فریبا طالشپور (تدوینگر کتاب): اطمینان دارم بعد از خواندن این مجموعه خاطره، تصویر یک دختر 17 ساله خرمشهری را در حالیکه یک کلت رولور دور کمرش بسته و با یک اسلحه ژ ـ سه دوخشابه پابهپای مردان در برابر دشمن خط آتش میبندد، برای همیشه به ذهن میسپارید. من این کار را بدون هیچ دخل و تصرف، به همان ترتیب گویش راوی تدوین و بازنویسی کردم. به این ترتیب در سندیت اثر خدشهای وارد نشده و این مجموعه در تاریخ شفاهی جنگ از جمله آثار قابل استناد به شمار میآید.
مرتضی سرهنگی: زنان از چهرههای ماندگار جنگ هستند، چرا که اساس جنگ مردانه است و معمولاً کمتر اتفاق میافتد که زنان وارد چنین عرصههایی شوند؛ اما در جنگ تحمیلی ما چنین اتفاقی رخ داد. زمان برای ثبت خاطرات شفاهی تنگ است، ضمن اینکه زمان دزد خاطرات است و این زمان به زیان ما در حال حرکت است.
از کتاب: آقام با اینکه اشک در چشمانش جمع شده بود، با خنده از من استقبال کرد و گفت: «تو باعث افتخار منی. به خاطر داشتن دختری مثل تو به خودم میبالم.» به داخل رفتیم. قدری نشستیم و صحبت کردیم، برادرم گفت: «من باید برم و حسین رو به جهرم برسونم تا مادرش رو ببینه بعد به خرمشهر برمیگردیم.»
فکر کردم طبق معمول میتوانم همراهشان بروم. آماده شدم و اسلحه را به دست گرفتم...صفحه83
کتابخانه عمومی پرفسورراستان ...
ما را در سایت کتابخانه عمومی پرفسورراستان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : hoseinabadnazema بازدید : 240 تاريخ : شنبه 15 مهر 1396 ساعت: 8:10